پاسخ به سوالات حقوقی و شرعی
حقوق اسلامی

در اينجا ضمن اشاره به وظايف‌ منتظران امام زمان(عج)، به زمينه‌هاي خاصي كه در جوانان براي انجام وظايف ‌عصر انتظار وجود دارد، مي‌پردازيم.

 

  انتظار فرج و ظهور مهدي آل‌محمد(عج‌)، يعني انتظار گسترش‌ عدالت‌ و انسانيت‌ در جهان كه در فرهنگ ‌شيعه اين انتظار از برترين عبادت‌هاست‌ و انتظار مصلح جهاني، تنها يك‌ مفهوم اعتباري نيست بلكه منتظر بايد ويژگي‌هايي داشته باشد و وظايفي را با جديت‌ تمام انجام بدهد و آنچه براي تحقق آن وعده الهي ضرورت‌ دارد، مهيا کند. در اينجا ضمن اشاره به وظايف‌ منتظران امام زمان(عج)، به زمينه‌هاي خاصي كه در جوانان براي انجام وظايف ‌عصر انتظار وجود دارد، مي‌پردازيم.

وظايف‌ منتظران در عصر انتظار
1- تهذيب‌ نفس‌
منتظر مصلح، خود بايد صالح باشد و از گناه و معصيت‌ خدا بپرهيزد. امام جعفر صادق(ع) در اين باره مي‌فرمايند: «حكومت‌ آل‌محمد مسلما تاسيس‌ خواهد شد، پس‌ هركسی علاقه‌مند است‌ كه از اصحاب‌ و ياران قائم باشد، بايد كاملا مراقبت‌ كند، تقوا و پرهيزكاري را شيوه خويش‌ گرداند، خودش‌ را به اخلاق نيك‌ انسانيت‌ مزين کند و بعدا در انتظار فرج قائم آل‌محمد باشد».(1)
2- معرفت‌ نسبت‌ به دين
صالح شدن بدون شناخت‌ نسبت‌ به دين خدا ممكن نيست‌، پس‌ فرد منتظر بايد براي تكامل، آگاهي خود را نسبت‌ به دين بالا ببرد.
امام جعفر صادق(ع) مي‌فرمايند: «هر يك‌ از اصحاب‌ ما كه فهم دين ندارد، خيري ندارد».(2)
3- كسب‌ آمادگي نظامي
آموختن فنون رزم، آشنايي با اسلحه و تيراندازي براي كسي كه چشم به راه مولا و صاحب‌زمان(عج) است‌، لازم است زيرا پيروزي‌ حضرت در گرو جانبازي‌ها و شهادت‌هاست‌. پس‌ منتظر ظهور، منتظر كارزار و جنگ‌ با ستمگران و مفسدان است‌ و به اين جهت‌ بايد آموزش‌هاي نظامي را فراگيرد. امام ششم(ع) مي‌فرمايند: «خودتان را براي ظهور قائم مهيا و آماده کنید گرچه به ذخيره کردن يك‌ تير باشد».(3)
4- پايبندي و تعهد نسبت‌ به جانشين امام زمان (عج)
بر اساس‌ روايات‌ متواتر، فقهاي جامع‌الشرايط جانشينان حضرت‌ صاحب‌ الامر هستند. مسلم است‌ هر كسي كه در مقابل امام زمانش‌ خود را موظف‌ مي‌داند، بايد در برابر جانشين امام نيز مطيع باشد.
از اين رو آناني كه در مقابل جانشين حضرت‌ تعبد و تعهد ندارند و به سخنانش‌ گوش‌ فرانمي‌دهند، چگونه مي‌توانند در مقابل امام زمان متعهد باشند؟!
5- آگاهي به مسائل روز و اتحاد بر محور توحيد
شكي نيست‌ كه نقش‌ مسائل سياسي در تغيير و تحول ديگر امور جامعه از جمله فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي بسيار تعيين‌كننده است‌.
براي همين اهميت، هر ملت‌ زنده‌اي بايد پيگير مسائل سياسي كشور خود باشد. مومنان منتظر به 2 علت‌ عمده بايد مسائل سياسي را پيگيري كنند: الف‌- اتحاد در سطح نيروهاي داخل كشور ب‌- اتحاد در سطح جهان اسلام.
توضيح بيشتر اينكه منتظران حضرت‌ بايد با درك‌ شرايط روز به بررسي اوضاع پرداخته، با ايجاد تشكيلات‌، سازمان‌ها و احزاب‌، زمينه را براي يكپارچگي بيشتر جهان اسلام عليه كفر جهاني مهياتر کنند.
6- امر به معروف‌ و نهي از منكر
امر به معروف‌ و نهي از منكر، تنها تذكر لساني نيست‌، بلكه بالاتر از اينها شامل مرحله عمل نيز هست. مومنان با امر به معروف‌ و نهي از منكر زمينه را جهت‌ برپايي حكومت‌ حق و ظهور منجي بشريت‌ آماده مي‌كنند زيرا تا دل‌ها و اذهان جهانيان آماده نشود، ظهور حضرت‌ و موفقيت‌ او دشوار خواهد بود. با توجه به اينكه حضرت‌(عج) ذخيره الهي و آخرين اميد بشر براي نابودي باطل، ظلم و ستم است‌ تا شرايط مهيا نشود، ظهورش ‌ميسر نيست‌.
جوانان در عصر انتظار
جوانان به دليل توانايي‌ها و ويژگي‌هايي كه دارند، براي انجام وظايف‌ در عصر انتظار موفق‌ترند.
اينك‌ اين زمينه‌ها را به اختصار مرور مي‌كنيم:
1- جوانان و تهذيب‌
تهذيب‌ نفس‌ در جواني و نوجواني آسان‌تر از دوران پيري است‌ زيرا خصلت‌هاي انسان بعد از 40 سالگي قوت‌ مي‌گيرد و به حدي قوي مي‌شود كه مانند درخت‌ تنومند مي‌شود و همان‌طور كه نمي‌توان درخت‌ تنومند را از جا كند، خصلت‌هاي ناپسند را نيز نمي‌توان به راحتي از صفحه روح پاك‌ كرد. از طرف‌ ديگر «حس‌ مذهبي» نوجوان نيز وي را در اين راه ياري مي‌رساند و او با پرداختن به امور ديني و معنوي، قادر است‌ خود را براي اين امر آماده‌تر كند.
2- جوانان و كسب‌ دانش‌ ديني
براي آموختن علم به اعصابي آرام و ذهني فعال و فراگير نياز است‌. هر چند براي آموختن هيچگاه دير نيست‌ ولي ناگفته پيداست‌ كه جوان و نوجوان با داشتن ذهني فعال و آماده، بهتر و راحت‌تر مي‌تواند مطلب‌ را فراگيرد لذا جوانان براي آگاهي نسبت‌ به معارف‌ ديني مستعدتر و موفق‌تر هستند.
3- جوانان‌ و آگاهي ‌از مسائل سياسي
آگاهي سياسي به 2 طريق حاصل مي‌شود: از طريق مطبوعات‌ و كتاب‌ها يا از طريق حضور در محافل و جريانات‌ سياسي. در هر دو صورت‌ احتمال موفقيت‌ جوانان بيشتر است‌ زيرا مطالعه به تمركز حواس‌ و اعصابي آرام نيازمند است‌ و حضور در محافل و جريانات‌ سياسي به «خصلت‌ گروه‌گرايي» محتاج است‌ كه هر دو در جوانان و نوجوانان وجود دارد.
4- جوانان و امر به معروف‌
همچنان كه گفتيم، مسلمان در قبال جامعه وظايفي بر دوش‌ دارد كه امر به معروف‌ و نهي از منكر عملي يكي از آنهاست‌. يكي از بايسته‌ترين اقداماتي كه مومنين بايد برعهده گيرند، ايجاد موسسات ‌فرهنگي در اين راستاست‌ زيرا اقدامات‌ انفرادي امروزه كمترين اثر را دارد.
اين اقدام به روحيه اجتماعي و گروه‌گرايي نياز دارد كه جوانان و نوجوانان از آن برخوردارند. از طرف‌ ديگر، از آنجايي كه بعضا موسسات‌ فرهنگي به مرور زمان دچار روزمرگي شده و از پويايي بازمي‌مانند، ويژگي تنوع‌طلبي و نوجويي در جوانان و نوجوانان چيزي است‌ كه مي‌تواند مانع از روزمرگي و رخوت‌ شود. بنابر اين خصلت‌ها و توانايي‌هاي جوانان و نوجوانان براي مهيا کردن جامعه مهدوي بيش‌ از ديگران است‌ و امام زمان(عج) نيز از آنان كه توان بيشتري دارند، انتظار افزون‌تري دارد. به اميد طلوع خورشيد پنهان آل‌محمد(عج).
پي‌‌نوشت‌:
1- اصول كافي، ج اول، كتاب‌ فضل العلم

عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاه‌شماری هجری قمری ، روز مقدس مسلمانان است.[۱] شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که در این روز حسین بن علی- امام سوم شیعیان - و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر عمر سعد کشته شدند. شیعیان در این روز سوگواری می‌کنند. اهل سنت روز عاشورا را سالگرد روزی می‌دانند که موسی دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند و این روز را گرامی و روزه گرفتن در این روز را مستحب می‌دانند.[نیازمند منبع]

کلمه عاشورا به معنای «دهم» است. در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل می‌باشد.[نیازمند منبع معتبر]

 

نگرش شیعه

پیشینه تاریخی

اولین مراسم سوگواری را زینب خواهر وی در مسجد کوفه برایش برگزار کرد. قبل از آن در کنار اجساد کشته‌شدگان در کربلا برگزار شد.[۲]

سوگواری برای حسین

سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری می‌رسد. از علی بن حسین چنین روایت شده‌است:

پس از حادثهٔ عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنی‌هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانهٔ هیچ یک از بنی‌هاشم دودی که نشانهٔ پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آن‌که، ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعهٔ خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته‌ایم

[۳]

سینه زنی

یک نقاشی از دوران قاجار که عزاداری برای حسین بن علی را نمایش می‌دهد.

در کتاب تحفة النظار و غرائب الامصار یا همان سفرنامهٔ ابن بطوطه جلد اول، وی از زمان اقامتش در شهر شوشتر نقل می‌کند که وقتی پسر حاکم شوشتر در گذشت، مردم به مسجد آمدند، در حالی که لباس‌های مندرس پوشیده بودند و در دو دسته روبروی هم قرار گرفته و در حالی که بر سینه می‌زدند این شعر را تکرار می‌کردند "خوندگار ما، خوندگار ما" و حاکم شوشتر (صاحب عزا) نیز در بالای مسجد نشسته بوده‌است. (توضیح این که خوندگار به معنی بزرگ و حاکم است)

از این گزارش تاریخی می‌توان فهمید که ایرانیان در گذشته و حتی قبل از رواج تشیع نیز سینه زنی داشته‌اند و این کار را برای بزرگانشان انجام می‌داده‌اند و طبعاً پس از تشیع نیز این رسم را در مورد عزاداری عاشورا استفاده کرده‌اند. این نکته واضح تر می‌شود وقتی می‌بینیم که عزاداری به صورت سینه زنی بیشتر در مناطقی رواج دارد که فرهنگ ایرانی در آن نفوذ داشته‌است. جالب آنکه بسیاری از نوحه‌های زبان عربی برای سینه زنی مناسب نیست و دسته‌های عزادار عرب با تکان دادن دست آن نوحه‌ها را می‌خوانند.

ادبیات عاشورایی

نوشتار اصلی: ادبیات عاشورایی

بخش اندکی از قصیدهٔ سیف فرغانی (قرن ششم و متعلق به سرزمین کنونی فرغانه در ازبکستان) در مصیبت حسین و یاران او:

ای قوم، در این عزا بگریید   برکشتهٔ کربلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید   یا نوحه کنید، یا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید   چشم از پی چیست؟ تا بگریید

همچنین شعر معروف محتشم کاشانی (سدهٔ ۱۰ قمری) در رثای واقعه کربلا که اینگونه آغاز می‌شود:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است   باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین   بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو   کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب   کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست   این رستخیز عام، که نامش محرم است

سوگواری در میان غیر مسلمانان

سوگواری عاشورا مختص شیعیان نیست. در ایران ارامنه نیز دستجات عزاداری دارند.[۴][۵]

در ترینیداد و توباگو [۶] و جامائیکا[۷] تمامی گروه‌های قومی و مذهبی در مراسمی که به زبان محلی «هوسِی» خوانده می‌شود شرکت می‌کنند و به سوگواری می‌پردازند.[نیازمند منبع] همچنین زرتشتیان نیز در این ماه به عزاداری برای امام سوم شیعیان می‌پردازند و او را داماد ایرانیان می‌دانند با توجه به اینکه شهر بانو دختر یزدگرد سوم همسر او بوده‌است.

تطبیق تاریخی

عاشورای سال ۶۱ هجری قمری با توجه به گاه‌شماری هجری قمری هلالی در واقع با سه‌شنبه، ۲۰ مهر ۵۹ هجری خورشیدی (۹ اکتبر ۶۸۰ میلادی) برابر می‌باشد.[۸] هرچند براساس گاه‌شماری هجری قمری قراردادی این روز با چهارشنبه، ۲۱ مهرماه خورشیدی (۱۰ اکتبر میلادی) همان سال تطبیق داده می‌شود.[۹][۱۰][۱۱]

کشته‌شدگان عاشورا

 

نگرش مذاهب دیگر

اهل سنت

.


در مورد واقعه عاشورای سال ۶۱ اغلب تاریخ نگاران اهل سنت از جمله محمد بن جریر طبری، بلاذری، ابن سعد، ابن قتیبه دینوری، و ابن اثیر واقعه کربلا را به تفصیل و بر اساس روایت ابومخنف بیان کرده‌اند.[نیازمند مدرک] این درحالی است که شیعیان معتقد هستند که بعد از واقعه عاشورا، بنی امیه به جعل منابع اسلامی پرداخت و به بهانه کشتن امام سوم شیعیان این روز را عید اعلام نمود و در این روز روزه می‌گرفتند.

یهودیت

صحیح بخاری به اشتباه این روز را معادل یوم‌کیپور شمرده است..[۱۲] یوم‌کیپور در روز دهم ماه تیشری- می باشد، اما 10 محرم 61 هجری قمری برابر با 10 حشوان 4441 عبری بوده است.

سایر

همچنین زمان بسیاری وقایع سرنوشت ساز برای پیامبران پیشین به این روز منتسب شده‌است. پذیرش توبه آدم، پایان طوفان نوح، گذشتن ابراهیم از میان آتش، بینا شدن یعقوب، بهبود بیماری ایوب و انتقال عیسی به بهشت پس از تلاش ناموفق یهودیان برای مصلوب کردن او، همگی مطابق برخی روایات در این روز اتفاق افتاده‌اند.[منبع معتبر][۱۳]

کتاب‌شناسی

۱۳۸۵

  • مدیریت عاشورایی>تالیف دکتر حسین علیان عطاآبادی

 

 

 

 

Every day is Ashura and every land is Kerbala

This site is dedicated to Hussain ibn Ali (A), the Grandson of the Prophet (S),and his sacrifice for Islam at Kerbala.

What is Ashura ?

In the month of Muharram 61 AH (approx. 20 October 680 AD), an event took place in Iraq at a place known as Kerbala on the bank of the river Euphrates. It seemed in those days insignificant from the historical point of view. A large army which had been mobilised by the Umayyad regime besieged a group of persons numbering less than a hundred and put them under pressure to pay allegiance to the Caliph of the time and submit to his authority. The small group resisted and a severe battle took place in which they were all killed.

It appeared at that time that like hundreds of similar events, this battle would be recorded in history and forgotten in time. However, the events that occurred on the 10th day of Muharram in Kerbala were to become a beacon and an inspiration for future generations. In this article, we shall examine briefly the principal adversaries.

Who is Hussain ?

The leader of the small band of men who were martyred in Kerbala was none other than Husain (A), son of Ali bin Abi Talib (A) and grandson of the Holy Prophet (S). Who was Husain? He was the son of Fatima (A) for whom the Holy Prophet (S) said, "Husain is from me and I am from Husain. May God love whoever loves Husain." [1]

With the passing away of his brother Hasan(A) in 50 AH, Husain (A) became the leader of the household of the Holy Prophet (S). He respected the agreement of peace signed by Hasan (A) and Muawiya, and, despite the urging of his followers, he did not undertake any activity that threatened the political status quo. Rather he continued with the responsibility of looking after the religious needs of the people and was recognised for his knowledge, piety and generosity. An example of the depth of his perception can be seen in his beautiful du'a on the day of Arafat, wherein he begins by explaining the qualities of Allah, saying:

" (Oh Allah) How could an argument be given about Your Existence by a being whose total and complete existence is in need of you? When did you ever disappear so that you might need an evidence and logic to lead (the people) towards You? And when did You ever become away and distant so that your signs and effects made the people get in touch with you? Blind be the eye which does not see You (whereas) You are observing him. What did the one who missed You find? And what does the one who finds You lack? Certainly, the one who got pleased and inclined toward other than You, came to nothingness (failed)."

On the other hand, we have Yazid, whose father (Muawiya) and grandfather (Abu Sufyan - the arch-enemy of the Prophet) had always tried to sabotage the mission of the Holy Prophet, and who showed his true colour by stating in a poem, "Bani Hashim had staged a play to obtain kingdom, there was neither any news from God nor any revelation." [2]

Mas'udi writes that Yazid was a pleasure-seeking person, given to wine drinking and playing with pets. It is no wonder that Husain's response to Yazid's governor, when asked to pay allegiance to Yazid was, "We are the household of the prophethood, the source of messengership, the descending-place of the angels, through us Allah had began (showering His favours) and with us He has perfected (His favours), whereas Yazid is a sinful person, a drunkard, the killer of innocent people and one who openly indulges in sinful acts. A person like me can never pledge allegiance to a person like him ..." [3]

The revolution of Husain (A) was an Islamic movement spearheaded by one of the great leaders of Islam. The principles and laws of Islam demanded that Husain (A) act to warn the Ummah of the evil situation which it was in, and to stand in the way of the deviating ruler. As Husain (A) himself remarked when he left Madina for the last time, "I am not rising (against Yazid) as an insolent or an arrogant person, or a mischief-monger or tyrant. I have risen (against Yazid) as I seek to reform the Ummah of my grandfather. I wish to bid the good and forbid the evil." [4]

Hussain (A) was killed on the battlefield as he did Sajdah. His head was removed from his body on the plains of Kerbala, mounted on a spear, and paraded through villages and towns as it was taken to Damascus and presented at the feet of Yazid.

Why remember Ashura ?

Why is Husain (A) regarded as the "leader of the martyrs" ? It is because he was not just the victim of an ambitious ruler. There is no doubt that the tragedy of Kerbala, when ascribed to the killers, is a criminal and terrible act. However when ascribed to Husain (A) himself, it represents a conscious confrontation and a courageous resistance for a sacred cause. The whole nation had failed to stand up to Yazid. They had succumbed to his will, and deviation and regression towards the pre-Islamic ways were increasing.

Passiveness by Husain (A) in this situation would have meant the end of Islam as we know it. Thus Husain (A) took upon himself the responsibility of the whole nation. The greatest tragedy was that one who stood up for the noblest of causes, the defence of Islam, was cut down in so cruel a manner.

It is for this reason that the sacrifice of Husain (A) is commemorated annually throughout the Muslim world. Our sorrow never abates as we relive the tragedy. As Allama Iqbal says in his Baqiyat (in Urdu):

Ronay wala hoon Shaheed-e-Kerbala key gham men main,
Kya durey maqsad na dengey Saqiye Kausar mujhey

I am one who weeps at the plight of the Martyr of Kerbala
Won't the reward be given to me by the Keeper of Kauser (Imam Ali (A))

The commemoration of Ashura on the 10th of Muharram every year serves to remind us of the sacrifices of the family of the Prophet (S). It also makes us aware of the people, then and now, who tried to destroy Islam and the family of the Prophet (S) and all that they stood for - as well as those who watched, listened and did nothing.

References:

[1] Ibn Majah: Sunan, Hadith 144.

[2] Ibn Jarir: Tarikhu'l Umam wa'l Muluk, vol.13, p.2174.

[3] Sayyid ibn Ta'us: Maqtalu'l Husain, pp.10-11

[4] Al-Khatid al-Khuwarazmi: Maqtalu'l Husain ,vol.1, p.88.

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 10318
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1